این شما و این هم سری سوم صحبت های بنیامین بهادری با طرفداران :
۳۷- تا جایی که من فهمیدم؛ «همه یه جورایی دوست دارن خوندن و تجربه کنن.»
یه ضرب المثل -نمی دونم کجایی- هست که می گه؛ هر کی می تونه حرف بزنه، می تونه بخونه.
( پیشنهاد می کنم حتما" این حسّ فوق العاده رو تجربه کنین )
صدا -تنها اوست که می ماند- همیشه از یه زمزمه آهسته شروع می شه.
۳۸- دارم بِهتون شدیدا" اعتماد می کنم، حتما" دلیلی داشته که تا الان نمی شد بنویسم و الان می نویسم.
شما هم که چند شماره با من راه اُومدین، چند قدم دیگه هم plzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzz
راهی نمونده تا نمی دونم شماره چند؟
اگر «اون شماره» رو در تعداد «همه هم شماره ای ها» ضرب کنیم و بَر هم تقسیم و با هم جمع و از هم کم (!)، عددی به دست می آد که خودِ خودشه.
۳۹- ملاقات در برف؛
ساعت دیوار چشمات قلبم نمی آی نمی آی
این ترانه رو می پرستم.
موسیقی حروف و کلماتش بی نظیره،
روی موج عجیبی حرکت می کنه،
تعلیقش هنوز هم خطرناکه،
منحصر به فرد و تنهاست.
اینقدر تنهاست که هنوز هم حرف زدن در موردش جرات می خواد :-(
یه ضرب المثل -نمی دونم کجایی- هست که می گه؛ هر کی می تونه حرف بزنه، می تونه بخونه.
( پیشنهاد می کنم حتما" این حسّ فوق العاده رو تجربه کنین )
صدا -تنها اوست که می ماند- همیشه از یه زمزمه آهسته شروع می شه.
۳۸- دارم بِهتون شدیدا" اعتماد می کنم، حتما" دلیلی داشته که تا الان نمی شد بنویسم و الان می نویسم.
شما هم که چند شماره با من راه اُومدین، چند قدم دیگه هم plzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzz
راهی نمونده تا نمی دونم شماره چند؟
اگر «اون شماره» رو در تعداد «همه هم شماره ای ها» ضرب کنیم و بَر هم تقسیم و با هم جمع و از هم کم (!)، عددی به دست می آد که خودِ خودشه.
۳۹- ملاقات در برف؛
ساعت دیوار چشمات قلبم نمی آی نمی آی
این ترانه رو می پرستم.
موسیقی حروف و کلماتش بی نظیره،
روی موج عجیبی حرکت می کنه،
تعلیقش هنوز هم خطرناکه،
منحصر به فرد و تنهاست.
اینقدر تنهاست که هنوز هم حرف زدن در موردش جرات می خواد :-(
۴۰- ملاقات در برف؛
محبوبم را در مِِه زیارت خواهم کرد
(یکی از بی سند ترین ملاقات های تاریخ ! )
۴۱- این بُرش از غزل هوشنگ ابتهاج، نابود کننده بود؛
محبوبم را در مِِه زیارت خواهم کرد
(یکی از بی سند ترین ملاقات های تاریخ ! )
۴۱- این بُرش از غزل هوشنگ ابتهاج، نابود کننده بود؛
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اِشارات نظر، نامه رسان من و توست
گوش کن با لب خاموش سخن می گویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
تا اِشارات نظر، نامه رسان من و توست
گوش کن با لب خاموش سخن می گویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
۴۲- انگار یه اشتباهی تُو شماره ۲۳ اتفاق اُفتاده، اینطور اِصلاحش می کنم؛ ۲۳- در مورد شماره ۲۰ (برف) ؛ ...
۴۳- یادم رفت چی می خواستم بِگم.
۴۴- تا چند هفته آینده باید درباره این شماره ها -که به عشق شما ادامه ها خواهند داشت (!)- تصمیم بگیرم که می خوام چی کار کنم. طراحی جدید سایتم رو هواست، همه یه جورایی شوک شدن. این شماره ها -که عاشقانه به جلو می رن- یهو سبز شدن.
همه چی به هم ریخته، یه برنامه طولانی مدت به خاطر یک فکر لحظه ای متوقف شده. البته من همیشه به غریزه ام اعتماد می کنم.
۴۵- غریزه من دوست خوب منه،
بیشتر وقت ها با هم تنهاییم و درباره همه چی حرف می زنیم.
دیروز بِهش گفتم: «دوسِِت دارم»،
اون هم گفت: «I too »
(راستی غریزه من، انگلیسیش اصلا" خوب نیست)
۴۶- بالاخره یه روز پیدات می کنم.
ملاقات در باد
۴۷- این روزها از همیشه دیوونه ترم،
رادیو روشن بود (اخبار یا یه همچین چیزی)
تلویزیون؛ مستند پرندگان (با صدای متوسط)
بچه ها بلند بلند با هم حرف می زدن،
از رایانه کیفیِ(!) یکی هم داشت موزیکِ معمولی پخش می شد...
من هم با همه این صداهای مختلف داشتم ملودی می ساختم،
دارم یاد می گیرم که همه صداها رو بشنوم و نشنوم.
۴۸- من به همه تون -کسایی که من و می شناسین و نمی شناسین، دوست دارین و ندارین، این نوشته ها رو از خودتون می دونین و نمی دونین، و همه کسایی که دل شما با من هست و نیست- دوباره می گم: SALAM
۴۹- این شاید یک مونولوگ-دیالوگ و یک دیالوگ-مونولوگ ساده باشه.
قطعات یه پازل رویایی دارن دور هم جمع می شن،
این یک جریان ساده ست و مثل این شماره ها -که به زیبایی رشد می کنند- رشد می کند.
این یک جریان ساده ست و مثل این شماره ها -که به زیبایی حرکت می کنند- حرکت می کند.
۵۰-این یک جریان ساده ست و تو هم جریان داری.
این یک جریان ساده ست و به قول سیدعلی صالحی -شاعر- :
۴۳- یادم رفت چی می خواستم بِگم.
۴۴- تا چند هفته آینده باید درباره این شماره ها -که به عشق شما ادامه ها خواهند داشت (!)- تصمیم بگیرم که می خوام چی کار کنم. طراحی جدید سایتم رو هواست، همه یه جورایی شوک شدن. این شماره ها -که عاشقانه به جلو می رن- یهو سبز شدن.
همه چی به هم ریخته، یه برنامه طولانی مدت به خاطر یک فکر لحظه ای متوقف شده. البته من همیشه به غریزه ام اعتماد می کنم.
۴۵- غریزه من دوست خوب منه،
بیشتر وقت ها با هم تنهاییم و درباره همه چی حرف می زنیم.
دیروز بِهش گفتم: «دوسِِت دارم»،
اون هم گفت: «I too »
(راستی غریزه من، انگلیسیش اصلا" خوب نیست)
۴۶- بالاخره یه روز پیدات می کنم.
ملاقات در باد
۴۷- این روزها از همیشه دیوونه ترم،
رادیو روشن بود (اخبار یا یه همچین چیزی)
تلویزیون؛ مستند پرندگان (با صدای متوسط)
بچه ها بلند بلند با هم حرف می زدن،
از رایانه کیفیِ(!) یکی هم داشت موزیکِ معمولی پخش می شد...
من هم با همه این صداهای مختلف داشتم ملودی می ساختم،
دارم یاد می گیرم که همه صداها رو بشنوم و نشنوم.
۴۸- من به همه تون -کسایی که من و می شناسین و نمی شناسین، دوست دارین و ندارین، این نوشته ها رو از خودتون می دونین و نمی دونین، و همه کسایی که دل شما با من هست و نیست- دوباره می گم: SALAM
۴۹- این شاید یک مونولوگ-دیالوگ و یک دیالوگ-مونولوگ ساده باشه.
قطعات یه پازل رویایی دارن دور هم جمع می شن،
این یک جریان ساده ست و مثل این شماره ها -که به زیبایی رشد می کنند- رشد می کند.
این یک جریان ساده ست و مثل این شماره ها -که به زیبایی حرکت می کنند- حرکت می کند.
۵۰-این یک جریان ساده ست و تو هم جریان داری.
این یک جریان ساده ست و به قول سیدعلی صالحی -شاعر- :
«تو دیگری را دوست می داری
من ترا دوست می دارم
ومرا... دیگری شاید
همگان از دوایر دنیا آمده ایم ... »
من ترا دوست می دارم
ومرا... دیگری شاید
همگان از دوایر دنیا آمده ایم ... »
هر کسی بخواد می تونه هر کسی و به این شماره ها -ی نورسیده- دعوت کنه،
هر کسی، از هر شماره ای که رسید، قدمش مبارک :-)
۵۱- با همه تون هستم، با همه شما که ۵۰ شماره اول رو بودین و نبودین؛
اون کلاسی که معلم از شاگردش یاد نگیره، کلاس نیست.
۵۲- به مدیر سایتم گفتم: «کجا باید اعلام کنم که من در facebook عضو نیستم ؟»
گفت: خسته نباشی، هر جا دلت خواست (!)
من هم اینجا رو انتخاب کردم.
(البته من همیشه از facebook خوشم می اومده اما تا حالا تجربه شو نداشتم)
هر کسی، از هر شماره ای که رسید، قدمش مبارک :-)
۵۱- با همه تون هستم، با همه شما که ۵۰ شماره اول رو بودین و نبودین؛
اون کلاسی که معلم از شاگردش یاد نگیره، کلاس نیست.
۵۲- به مدیر سایتم گفتم: «کجا باید اعلام کنم که من در facebook عضو نیستم ؟»
گفت: خسته نباشی، هر جا دلت خواست (!)
من هم اینجا رو انتخاب کردم.
(البته من همیشه از facebook خوشم می اومده اما تا حالا تجربه شو نداشتم)
۵۳- دارم عمیقا" هم بِهتون اعتماد می کنم.
بیا این هم عُمق نگاه من ( در ۵ سالگی ) به چشمای شما؛
بیا این هم عُمق نگاه من ( در ۵ سالگی ) به چشمای شما؛
۵۴- پریشب (۲ شب پیش) خواب دیدم که وسط یه جنگ ظاهرا" خونین (مُدل شمشیر و تیر و کمون)، از اسبم -شورشی- پیاده شدم و رو به هر دو طرفِ دعوا فریاد کشیدم:
«هر کسی هر کجا هست، یک قدم به جلو برداره.»
همه اومدن جلو و دورم جمع شدن،
همه نگاه ها به من بود که چی می خوام بِگم ؟
گفتم: «همین دیگه! هر کسی هر کجا هست، یک قدم به جلو برداره.»
حلقه ی دورم فشرده تر شد،
سربازانِ هر دو طرف، قاطی پاطی وایساده بودن کنار هم (!)
انگار همه منتظر بودن که ادامه بدم، من هم اینطور ادامه دادم؛ «هر کسی هر کجا هست، یک قدم به جلو برداره. هر کسی هر کجا هست، یک قدم به جلو برداره. هر کسی هر کجا هست، یک قدم به جلو برداره. هر کسی هر کجا ...»
«هر کسی هر کجا هست، یک قدم به جلو برداره.»
همه اومدن جلو و دورم جمع شدن،
همه نگاه ها به من بود که چی می خوام بِگم ؟
گفتم: «همین دیگه! هر کسی هر کجا هست، یک قدم به جلو برداره.»
حلقه ی دورم فشرده تر شد،
سربازانِ هر دو طرف، قاطی پاطی وایساده بودن کنار هم (!)
انگار همه منتظر بودن که ادامه بدم، من هم اینطور ادامه دادم؛ «هر کسی هر کجا هست، یک قدم به جلو برداره. هر کسی هر کجا هست، یک قدم به جلو برداره. هر کسی هر کجا هست، یک قدم به جلو برداره. هر کسی هر کجا ...»
پ.ن :
کنسرت بنیامین بهادری در اسفند ماه برگزار خواهد شد .. منتظر اخبار تکمیلی و اخبار جالب و اختصاصی دیگر از ( باشگاه هواداران بنیامین بهادری ) باشید.
کنسرت بنیامین بهادری در اسفند ماه برگزار خواهد شد .. منتظر اخبار تکمیلی و اخبار جالب و اختصاصی دیگر از ( باشگاه هواداران بنیامین بهادری ) باشید.