جستجوی این وبلاگ

چهارشنبه، بهمن ۱۳، ۱۳۸۹

~ آلبوم احسان حق شناس بالاخره منتشر شد + توضیحاتی از قطعات آهنگسازی شده توسط بنیامین ~

بالاخره پس از وعده های متعدد آلبوم احسان حق شناس منتشر شد .


( تیک تیک ) عنوان دومین آلبوم احسان حق شناس است که با حضور پر رنگ مازیار فلاحی در این آلبوم تهیه شده است .
سعی کردم در این آلبوم به نکات جالبی توجه کنم که خوبه شما هم بدونید ! :
3 قطعه از این آلبوم توسط بنیامین آهنگسازی شده که هر کدام توسط تنظیم کننده های متفاوت تنظیم شده است ...
قطعه ی ساحل تنهاییام : که توسط بنیامین آهنگسازی و توسط نعیم مسچیان تنظیم شده است .
قطعه ی عاشقم نشده : که توسط بنیامین آهنگسازی و توسط پیام شمس تنظیم شده است .
قطعه ی عاشقم : که توسط بنیامین آهنگسازی و توسط علی منصوری تنظیم شده است .
متاسفانه شاهد یک تنظیم بسیار ضعیف توسط علی منصوری در قطعه ی ( عاشقم ) هستیم ... تنظیم کاملا یکنواخت و نا هماهنگ با ملودی انجام شده و سبک استفاده شده کاملا خسته کننده هست . از همه نا امیدکننده تر قسمت Ending آهنگ هست که با یک افکت تاریخ گذشته ی بالا و پایین کردن گام آهنگ تمام میشه که واقعا ضعیف هست.
امیدوارم که دوستان به صورت اریجینال این آلبوم رو تهیه کنن و گوش بدن و بیان در مورد قطعات نظر بدن ..

پ.ن 1 : در مورد تنظیم سایر قطعات آهنگسازی شده توسط بنیامین نظر ندادم چون فعلا قطعه ی با تنظیم علی منصوری مد نظر ما هست و شاید میتونست سرنخی از سبک آلبوم جدید بنیامین به ما بده اما دعا می کنم که این قطعه و سبک تنظیمش توسط علی منصوری هیچ ربطی به آلبوم جدید بنیامین نداشته باشه ...
پ.ن 2 : نظرات بیان شده در این پست صرفا نظر شخصی من هست دوستان میتونن نظرات خودشون رو اعلام کنن و با ما به اشتراک بذارن .
پ.ن 3 : 2-3 قطعه در این آلبوم دیده میشه که ظاهرا توسط پیام شمس تنظیم شده اما در کاور آلبوم از ( احسان حق شناس ) به عنوان تنظیم کننده نام برده شده که احتمالا به دلیل ممنوع الفعالیت بودن پیام شمس در داخل کشور این اتفاق افتاده ..
پ.ن 4 : در کل شاهد یک آلبوم بسیار خوب هستیم و این آلبوم نسبت به آلبوم اول احسان واقعا حرفه ای تر و رو به جلو هست .حتما دوستان آلبوم رو به صورت اریجینال تهیه فرمایید و از خوانندگان و موسیقی پاپ حمایت کنید .


شنبه، بهمن ۰۲، ۱۳۸۹

~ سری سوم صحبت های خودمونی بنیامین با طرفداران + خبر برگزاری کنسرت بنیامین در اسفند ماه ~

این شما و این هم سری سوم صحبت های بنیامین بهادری با طرفداران :

۳۷- تا جایی که من فهمیدم؛ «همه یه جورایی دوست دارن خوندن و تجربه کنن.»  
یه ضرب المثل -نمی دونم کجایی- هست که می گه؛ هر کی می تونه حرف بزنه، می تونه بخونه.
( پیشنهاد می کنم حتما" این حسّ فوق العاده رو تجربه کنین )
صدا -تنها اوست که می ماند- همیشه از یه زمزمه آهسته شروع می شه.
۳۸- دارم بِهتون شدیدا" اعتماد می کنم، حتما" دلیلی داشته که تا الان نمی شد بنویسم و الان می نویسم.
شما هم که چند شماره با من راه اُومدین، چند قدم دیگه هم plzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzz 
راهی نمونده تا نمی دونم شماره چند؟
اگر «اون شماره» رو در تعداد «همه هم شماره ای ها» ضرب کنیم و بَر هم تقسیم و با هم جمع و از هم کم (!)، عددی به دست می آد که خودِ خودشه.
۳۹- ملاقات در برف؛
ساعت دیوار چشمات قلبم نمی آی نمی آی
این ترانه رو می پرستم.
موسیقی حروف و کلماتش بی نظیره،
روی موج عجیبی حرکت می کنه،
تعلیقش هنوز هم خطرناکه،
منحصر به فرد و تنهاست.
اینقدر تنهاست که هنوز هم حرف زدن در موردش جرات می خواد :-( 
۴۰- ملاقات در برف؛
محبوبم را در مِِه زیارت خواهم کرد
(یکی از بی سند ترین ملاقات های تاریخ ! )
۴۱- این بُرش از غزل هوشنگ ابتهاج، نابود کننده بود؛ 
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اِشارات نظر، نامه رسان من و توست
گوش کن با لب خاموش سخن می گویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست 
۴۲- انگار یه اشتباهی تُو شماره ۲۳ اتفاق اُفتاده، اینطور اِصلاحش می کنم؛ ۲۳- در مورد شماره ۲۰ (برف) ؛ ...
۴۳- یادم رفت چی می خواستم بِگم.
۴۴- تا چند هفته آینده باید درباره این شماره ها -که به عشق شما ادامه ها خواهند داشت (!)- تصمیم بگیرم که می خوام چی کار کنم. طراحی جدید سایتم رو هواست، همه یه جورایی شوک شدن. این شماره ها -که عاشقانه به جلو می رن- یهو سبز شدن.
همه چی به هم ریخته، یه برنامه طولانی مدت به خاطر یک فکر لحظه ای متوقف شده. البته من همیشه به غریزه ام اعتماد می کنم.
۴۵- غریزه من دوست خوب منه،
بیشتر وقت ها با هم تنهاییم و درباره همه چی حرف می زنیم.
دیروز بِهش گفتم: «دوسِِت دارم»،
اون هم گفت: «I too »
(راستی غریزه من، انگلیسیش اصلا" خوب نیست)
۴۶- بالاخره یه روز پیدات می کنم.
ملاقات در باد
۴۷- این روزها از همیشه دیوونه ترم،
رادیو روشن بود (اخبار یا یه همچین چیزی)
تلویزیون؛ مستند پرندگان (با صدای متوسط)
بچه ها بلند بلند با هم حرف می زدن،
از رایانه کیفیِ(!) یکی هم داشت موزیکِ معمولی پخش می شد...
من هم با همه این صداهای مختلف داشتم ملودی می ساختم،
دارم یاد می گیرم که همه صداها رو بشنوم و نشنوم.
۴۸- من به همه تون -کسایی که من و می شناسین و نمی شناسین، دوست دارین و ندارین، این نوشته ها رو از خودتون می دونین و نمی دونین، و همه کسایی که دل شما با من هست و نیست- دوباره می گم: SALAM 
۴۹- این شاید یک مونولوگ-دیالوگ و یک دیالوگ-مونولوگ ساده باشه.
قطعات یه پازل رویایی دارن دور هم جمع می شن،
این یک جریان ساده ست و مثل این شماره ها -که به زیبایی رشد می کنند- رشد می کند.
این یک جریان ساده ست و مثل این شماره ها -که به زیبایی حرکت می کنند- حرکت می کند.
۵۰-این یک جریان ساده ست و تو هم جریان داری.
این یک جریان ساده ست و به قول سیدعلی صالحی -شاعر- : 
«تو دیگری را دوست می داری
من ترا دوست می دارم
ومرا... دیگری شاید
همگان از دوایر دنیا آمده ایم ... » 
هر کسی بخواد می تونه هر کسی و به این شماره ها -ی نورسیده- دعوت کنه،
هر کسی، از هر شماره ای که رسید، قدمش مبارک :-)
۵۱- با همه تون هستم، با همه شما که ۵۰ شماره اول رو بودین و نبودین؛
اون کلاسی که معلم از شاگردش یاد نگیره، کلاس نیست.
۵۲- به مدیر سایتم گفتم: «کجا باید اعلام کنم که من در facebook عضو نیستم ؟»
گفت: خسته نباشی، هر جا دلت خواست (!)
من هم اینجا رو انتخاب کردم.
(البته من همیشه از facebook خوشم می اومده اما تا حالا تجربه شو نداشتم)
۵۳- دارم عمیقا" هم بِهتون اعتماد می کنم.
بیا این هم عُمق نگاه من ( در ۵ سالگی ) به چشمای شما؛


IMG_0167.JPG
۵۴- پریشب (۲ شب پیش) خواب دیدم که وسط یه جنگ ظاهرا" خونین (مُدل شمشیر و تیر و کمون)، از اسبم -شورشی- پیاده شدم و رو به هر دو طرفِ دعوا فریاد کشیدم:
«هر کسی هر کجا هست، یک قدم به جلو برداره.»
همه اومدن جلو و دورم جمع شدن،
همه نگاه ها به من بود که چی می خوام بِگم ؟
گفتم: «همین دیگه! هر کسی هر کجا هست، یک قدم به جلو برداره.»
حلقه ی دورم فشرده تر شد،
سربازانِ هر دو طرف، قاطی پاطی وایساده بودن کنار هم (!)
انگار همه منتظر بودن که ادامه بدم، من هم اینطور ادامه دادم؛ «هر کسی هر کجا هست، یک قدم به جلو برداره. هر کسی هر کجا هست، یک قدم به جلو برداره. هر کسی هر کجا هست، یک قدم به جلو برداره. هر کسی هر کجا ...» 
IMG_0168.JPG


پ.ن :
کنسرت بنیامین بهادری در اسفند ماه برگزار خواهد شد .. منتظر اخبار تکمیلی و اخبار جالب و اختصاصی دیگر از ( باشگاه هواداران بنیامین بهادری ) باشید.

یکشنبه، دی ۱۹، ۱۳۸۹

~ سری دوم صحبت های خودمونی بنیامین با هواداران ~

( عکس مربوط به بنیامین و گروهش در تاجیکستان )

~ من اسم این سری رو میذارم سری اسرار ! این شما و این سری دوم صحبت های خودمونی بنیامین بهادری با طرفداران : ~

۱۹- اینطور به نظر می رسه که؛ آرامش از خوشبختی مهم تره. 
۲۰- اولین برف دُرست و حسابی اِمسال،
شاهکاره ،
داشتم نا اُمید می شدم.
برف همیشه واسه من کاریزماتیک -جذاب- بوده، دوسِِش دارم. غم باحالی داره، تو هم هستی.
۲۱- بالاخره یه روز پیدات می کنم.
۲۲- دارم می میرم از خواب
اما دلم می خواد همین طوری -خواب آلود- شماره ۲۲ رو ادامه بدم تا وقتی که کاملا" بیهوش شم و دیگه نفهمم بعدش چی نوشتم (!)
(باید همیشه برای فرشته ها راه گذاشت که بی سرو صدا بیان و برن)
خوابِ بهشتِ غریزی 
۲۳- در مورد شماره ۲۱ (برف) ؛
باید بگم که در عرض یه خواب کوچولوی چند ساعته تقریبا" همش آب شد، رفت. :-(
حالا یا آب شد یا بعدش که من خوابم بُرده، بارون اومده و ...
همیشه همین جوری بوده،
به هر چیزی که بیش از اندازه توجه می کنم، فرار می کنه.
بیش از اندازه، بیش از اندازه
هر چیزی بیش از اندازه اش، خطرناک و آزار دهنده است.
۲۴- داریم یه بَحث خیلی مهم راجع به همه چی می کنیم! (من و فرید و علی)
تاثیرگذارترین جمله رو فرید از کوروش -کبیر- نقل کرد :
« دست هایی که کمک می کنند مقدس تر از لب هایی هستند که دُعا می کنند. »
این جمله رو شنیده بودم اما بِهش گوش نداده بودم، این بار بهم نِشست.
یاد دست های غزل خودم افتادم (شماره ۱۱)
۲۵- جالب این جاست که هیچ وقت نمی دونم مثلا" این شماره ۲۵ رو دقیقا" چند نفر
می بینن یا می شنون
( منظورم از دقیقا"، خودِِ دقیقا" بود، خودِ خودِ دقیقا" )
۲۶- دوست؟
۲۷- دوست؟
۲۸- دوست؟
۲۹- دوست؟
۴۵۳۶ دوست؟  ۸۱۶۴۸ دوست؟  ۱۴۶۹۶۶۴ دوست؟  ۲۶۴۵۴۰۰۶ دوست؟
کاش می فهمیدم که همین اینجا (حدود شماره های ۲۹-۲۵)، دقیقا" چند نفریم.
بعضی وقت ها می شینم و تُو خلوت خودم از ارتباط اعداد با هم،  چیز یاد می گیرم.
گاهی فکر می کنم این عددها به جای یک قرارداد ساده، نشونه های پیچیده ای هستند از اسرار زندگی ما.
البته خودم رو بیش از اندازه درگیر نمی کنم،
اون عددهایی که خودشون می آن و خودشون می خوان و...
۳۰- این شماره ها - که به عشق شما ادامه داره - (شما که نمی دونم با خودم دقیقا" چند تا می شیم) دارن حالم و از همیشه بهتر می کنن، پس همچنان ادامه داره .
۳۱- چند سالی هست که عکس یانیس ریتسوس -شاعر معاصر یونانی- با یه قاب ساده رو دیواره، قیافه عجیبی داره اما ترانه هاش عجیب تره.
دو بُرش کوچولو از یک شعرش یادمه، واسه تون می نویسمش؛ 
ما مست از سخنانی هستیم که هنوز به فریاد در نیاورده ایم
مست از بوسه هایی هستیم که هنوز نگرفته ایم
از روزهایی که هنوز نیامده اند ۰۰۰
پرچم را بالا بگیر تا بر صورت بادها سیلی بزند
حتی لاک پشت ها هم هنگامی که بدانند به کجا می روند
زودتر از خرگوش ها به مقصد می رسند 
این هم عکسش
IMG_0132.JPG
البته این عکس همون عکسش که رو دیواره، نیست.
( یه خورده سخت بود که قاب و باز کنم و ... ) 
۳۲- این روزها خیلی کم از خونه می آم بیرون ( به خاطر آلبوم )
کاملا" متمرکز شدم رو کارها.
البته الان اومدم بیرون، نشستم تُو ماشین اما همچنان می نویسم (این هم از فواید رانندگی نکردن ! )
به نظرم آدما روز به روز دارن با حال تر می شن،
۳۳- شنیدم از یکی -یادم نیست کی- که  اگه کسی و دوست داری، یا رَهاش کن که همین الان بتونه بره یا زمین گیرش کن که هیچ وقت نتونه بره (!)
قشنگه
اما من می گم اگه رهاش کنی زمین گیرش هم کردی.
موجودات تشنه رهایی هستند،
من هر شب به کسی که تُو قلبم زندگی می کنه، آزادی هدیه می کنم.
و بعد با آشوب و آرامش می خوابم ...
بیدار که می شم می بینم سَر جاش -تُو قلبم- خوابیده،
چراغ بالا سرش و خاموش می کنم؛
عشقم بخواب
۳۴- حالا بعد از این هر چی که بیشتر به هم نزدیک می شیم، راحت تر راجع به این چیزها حرف می زنیم.
۳۵- امشب با محسن رجب پور جلوی در خونه ام ( تُو ماشین ) جلسه داشتیم.
تازگیا که همسایه شدیم، قرارهای این مُدلی مون بیشتر شده
یه شال گردن خیلی باحال برام گرفته بود + گوشی موبایلم
( هفته پیش کُد موبایلم رو پس از مدت ها عوض کردم
ولی یه ساعت بعد
یادم نمی اُومد که رمز جدیدش چنده! = پاک شدن { [همه ی شماره هام + فایل های صوتی و تصویری مثل اتودهای ملودی هام در طول یک سال و فیلم های پشت صحنه کنسرت ها و عکس ها و... + خیلی های دیگه که حتی یادم نیست چی بودن (!)] - هیچی }
بی خیال !
هیچ جوری نشد که دُرست شه
یعنی نخواستیم صبر کنیم تا تکنولوژی بهمون برسه .
به نظرم تکنولوژی از نیاز انسان عقب تره، اما فقط چند قدم دایناسوری !!!
حالا خوبه من خودم اصلا" اهل آرشیو کردن نیستم و ذهنم رو بیشتر قبول دارم )
داشتم می گفتم؛ یه سری حرف درباره رَوند پیشرفت آلبوم زدیم.
یادم افتاد که عنوان جدیدش رو بهش تبریک بگم ( م د ی ر ی ت ا ر ک س ت ر م ل ی )
بِهش گفتم از ته دلم واسه هر دوتون خوشحالم، هم برای تو و هم برای ا ر ک س ت ر م ل ی
یه نکته هم در مورد همین شماره ها -که به عشق شما ادامه داره- گفت که فکرم و درگیر کرد.
۳۶- می گفت (محسن رجب پور): که واسه بعضی از آدم ها علامت سووال ایجاد شده،
که این شماره ها چیه ؟
هدف نویسنده اش (خودم) چیه ؟
گفت دلم نمی خواد با این حرفا ذهنت رو محدود کنم ( تُو دلم گفتم خودمم بخوام نمی شه :-) )
اون طور که من فهمیدم منظورش این بود که شفاف تر باشم،
می گفت تو یه ۱۳ میگی، ۱۳۰۰۰ تا email و sms و زنگ به من می زنن که جریان چیه ؟
گفت البته استقبال می کنم ولی من چی بگم ؟
حرفاش منطقی بود.  
گفتم راجع به ۱۳ یا هر مورد دیگه، هر چی که یادت می آد و دوست داری و صلاح می دونی و بگو.
بهش گفتم نظرت رو می پذیرم و این موضوع رو تُو خود شماره ها -که به عشق شما شدیدا" ادامه داره-
مطرح می کنم، تا خودش مثل رودخونه ای -که به عشق دریا همچنان ادامه داره-
مَسیر دُرست ترش رو پیدا کُنه ...
برف برگشت.