جستجوی این وبلاگ

شنبه، بهمن ۰۲، ۱۳۸۹

~ سری سوم صحبت های خودمونی بنیامین با طرفداران + خبر برگزاری کنسرت بنیامین در اسفند ماه ~

این شما و این هم سری سوم صحبت های بنیامین بهادری با طرفداران :

۳۷- تا جایی که من فهمیدم؛ «همه یه جورایی دوست دارن خوندن و تجربه کنن.»  
یه ضرب المثل -نمی دونم کجایی- هست که می گه؛ هر کی می تونه حرف بزنه، می تونه بخونه.
( پیشنهاد می کنم حتما" این حسّ فوق العاده رو تجربه کنین )
صدا -تنها اوست که می ماند- همیشه از یه زمزمه آهسته شروع می شه.
۳۸- دارم بِهتون شدیدا" اعتماد می کنم، حتما" دلیلی داشته که تا الان نمی شد بنویسم و الان می نویسم.
شما هم که چند شماره با من راه اُومدین، چند قدم دیگه هم plzzzzzzzzzzzzzzzzzzzzz 
راهی نمونده تا نمی دونم شماره چند؟
اگر «اون شماره» رو در تعداد «همه هم شماره ای ها» ضرب کنیم و بَر هم تقسیم و با هم جمع و از هم کم (!)، عددی به دست می آد که خودِ خودشه.
۳۹- ملاقات در برف؛
ساعت دیوار چشمات قلبم نمی آی نمی آی
این ترانه رو می پرستم.
موسیقی حروف و کلماتش بی نظیره،
روی موج عجیبی حرکت می کنه،
تعلیقش هنوز هم خطرناکه،
منحصر به فرد و تنهاست.
اینقدر تنهاست که هنوز هم حرف زدن در موردش جرات می خواد :-( 
۴۰- ملاقات در برف؛
محبوبم را در مِِه زیارت خواهم کرد
(یکی از بی سند ترین ملاقات های تاریخ ! )
۴۱- این بُرش از غزل هوشنگ ابتهاج، نابود کننده بود؛ 
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اِشارات نظر، نامه رسان من و توست
گوش کن با لب خاموش سخن می گویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست 
۴۲- انگار یه اشتباهی تُو شماره ۲۳ اتفاق اُفتاده، اینطور اِصلاحش می کنم؛ ۲۳- در مورد شماره ۲۰ (برف) ؛ ...
۴۳- یادم رفت چی می خواستم بِگم.
۴۴- تا چند هفته آینده باید درباره این شماره ها -که به عشق شما ادامه ها خواهند داشت (!)- تصمیم بگیرم که می خوام چی کار کنم. طراحی جدید سایتم رو هواست، همه یه جورایی شوک شدن. این شماره ها -که عاشقانه به جلو می رن- یهو سبز شدن.
همه چی به هم ریخته، یه برنامه طولانی مدت به خاطر یک فکر لحظه ای متوقف شده. البته من همیشه به غریزه ام اعتماد می کنم.
۴۵- غریزه من دوست خوب منه،
بیشتر وقت ها با هم تنهاییم و درباره همه چی حرف می زنیم.
دیروز بِهش گفتم: «دوسِِت دارم»،
اون هم گفت: «I too »
(راستی غریزه من، انگلیسیش اصلا" خوب نیست)
۴۶- بالاخره یه روز پیدات می کنم.
ملاقات در باد
۴۷- این روزها از همیشه دیوونه ترم،
رادیو روشن بود (اخبار یا یه همچین چیزی)
تلویزیون؛ مستند پرندگان (با صدای متوسط)
بچه ها بلند بلند با هم حرف می زدن،
از رایانه کیفیِ(!) یکی هم داشت موزیکِ معمولی پخش می شد...
من هم با همه این صداهای مختلف داشتم ملودی می ساختم،
دارم یاد می گیرم که همه صداها رو بشنوم و نشنوم.
۴۸- من به همه تون -کسایی که من و می شناسین و نمی شناسین، دوست دارین و ندارین، این نوشته ها رو از خودتون می دونین و نمی دونین، و همه کسایی که دل شما با من هست و نیست- دوباره می گم: SALAM 
۴۹- این شاید یک مونولوگ-دیالوگ و یک دیالوگ-مونولوگ ساده باشه.
قطعات یه پازل رویایی دارن دور هم جمع می شن،
این یک جریان ساده ست و مثل این شماره ها -که به زیبایی رشد می کنند- رشد می کند.
این یک جریان ساده ست و مثل این شماره ها -که به زیبایی حرکت می کنند- حرکت می کند.
۵۰-این یک جریان ساده ست و تو هم جریان داری.
این یک جریان ساده ست و به قول سیدعلی صالحی -شاعر- : 
«تو دیگری را دوست می داری
من ترا دوست می دارم
ومرا... دیگری شاید
همگان از دوایر دنیا آمده ایم ... » 
هر کسی بخواد می تونه هر کسی و به این شماره ها -ی نورسیده- دعوت کنه،
هر کسی، از هر شماره ای که رسید، قدمش مبارک :-)
۵۱- با همه تون هستم، با همه شما که ۵۰ شماره اول رو بودین و نبودین؛
اون کلاسی که معلم از شاگردش یاد نگیره، کلاس نیست.
۵۲- به مدیر سایتم گفتم: «کجا باید اعلام کنم که من در facebook عضو نیستم ؟»
گفت: خسته نباشی، هر جا دلت خواست (!)
من هم اینجا رو انتخاب کردم.
(البته من همیشه از facebook خوشم می اومده اما تا حالا تجربه شو نداشتم)
۵۳- دارم عمیقا" هم بِهتون اعتماد می کنم.
بیا این هم عُمق نگاه من ( در ۵ سالگی ) به چشمای شما؛


IMG_0167.JPG
۵۴- پریشب (۲ شب پیش) خواب دیدم که وسط یه جنگ ظاهرا" خونین (مُدل شمشیر و تیر و کمون)، از اسبم -شورشی- پیاده شدم و رو به هر دو طرفِ دعوا فریاد کشیدم:
«هر کسی هر کجا هست، یک قدم به جلو برداره.»
همه اومدن جلو و دورم جمع شدن،
همه نگاه ها به من بود که چی می خوام بِگم ؟
گفتم: «همین دیگه! هر کسی هر کجا هست، یک قدم به جلو برداره.»
حلقه ی دورم فشرده تر شد،
سربازانِ هر دو طرف، قاطی پاطی وایساده بودن کنار هم (!)
انگار همه منتظر بودن که ادامه بدم، من هم اینطور ادامه دادم؛ «هر کسی هر کجا هست، یک قدم به جلو برداره. هر کسی هر کجا هست، یک قدم به جلو برداره. هر کسی هر کجا هست، یک قدم به جلو برداره. هر کسی هر کجا ...» 
IMG_0168.JPG


پ.ن :
کنسرت بنیامین بهادری در اسفند ماه برگزار خواهد شد .. منتظر اخبار تکمیلی و اخبار جالب و اختصاصی دیگر از ( باشگاه هواداران بنیامین بهادری ) باشید.

۶۱ نظر:

ناشناس گفت...

واي بنيامين بچه بوده چه قدر خوشگل بوده

ناشناس گفت...

یک دوست بیا صفحه ی جدید اومده این گوی و این میدان.

ناشناس گفت...

میبینم در اختیاره

آرزو گفت...

سلام
چطورین؟ انشالله که همتون خوبین..امیدوارم نمره های همه تو امتحان ها خوب بشه..مطمئنم حال همه یه بنیامینی ها با این حرف های خودمونی که خیلی دلچسب خوب خوب ..خدایا از کوچولویی چشمای نافذی داشته اما برعکس الانش که قیافه اش بلا ست اون زمان چه اروم به نظر میاد..امیدوارم که لایق اعتمادشون باشیم...خیلی ممنون برای این همه لطفشون...خسته نباشید اقا پیمان ...بهترین هارو براتون ارزو دارم

YEK DOOST گفت...

با سلام
اول که از زحمات همیشگی اقای پیمان تشکر می کنم.معتقدم مدیر این وبسایت عالی واقعا مورد کم لطفی و بی مهری بنیامین قرار گرفته(قابل توجه بنیامین اگه روزی روزگاری اینجا امد و این کامنت ها را خواند)
....می بخشید اقای پیمان شاید این حرفم را دوست ندارید.اما حرفی هست که خیلی در دلم مانده بود و من نمی تونم حرفم را نزنم.این قضیه خیلی من را رنجانده




××××××××××××
************


دوست عزیز ناشناس
Saturday, January 22, 2011 6:09:00 PM


متشکرم .اما راستش را بگم این چند روز به قدری حالم بده (مسائل شخصی ام) که هر چند 2-3 دفعه این نوشته را خواندم اما هیچی درک نکردم! چون تمرکزم در حد صفره...نمی خواستم نظری بنویسم چون حواسم به کلی پرته مسائل واتفاقات خودمه . واقعا من حرفی برای گفتن ندارم.متاسفانه ،،،،،اصلا نمی فهمم چی اینجا نوشته.....اما ،،،،،فکر کردم پاسخ من به کامنت شما ،نشانه احترامه از سوی من به شما.
این دفعه فکر کنم همه از دست نظرات من راحت هستند و می تونن در ارامش مطلق با بنیامین لذت ببرند ."یک دوست" مزاحم ،دیگه نیستش.[نیشخند]
خبر خوش برای همه ,واقعا نطقم کور شده![نیشخند]



البته این را بگم خیلی اتفاقی اومدم و واقعا سورپرایز شدم... دیدن سری سوم کاملاجا

YEK DOOST گفت...

tashih:
last paragraph:



البته این را بگم خیلی اتفاقی اومدم و واقعا سورپرایز شدم... دیدن سری سوم کاملاجالب بود... و دیدن سری سوم چند دقیقه من را از حال خودم خارج کرد.بابت این لطف واقعا ممنونم....خیلی برام ارزش داشت.

خوش باشید.

YEK DOOST گفت...

۴۶- بالاخره یه روز پیدات می کنم.
ملاقات بر باد ؟!!!!!!؟!!!!!!!!روزی که هیشوقت نمیاد؟!!!!!!!


غریزه تو آدمه یا غریزته؟

YEK DOOST گفت...

سلام

این کامنت

Monday, January 24, 2011 1:25:00 AM

را من ننوشته ام!ظاهرا یکی از آیدی من استفاده کرده

سدا گفت...

سلام یه موضوع جالب البته از نظر خودم اونم اینه که منم یک عکس از هفت سالگیم دارم که خیلی شبیه عکس بنیامینه حتا قیافه هامون وبلوز سفیدم با سارافون اما یه کم موهام بلندتره البته الان شبیه نیستم ها ! همون حالت بغض تو چهرم هست چون خیلی ترسیده بودم.شاید امکانات عکاسی اون زمان ونحوه روتوش کردن همه رو شبیه هم می کرد تو خ سلسبیل گرفتم عکسو.من متوجه نشدم غریزه همون دله دیگه!ادما بعضی کارارو با دلشون انجام میدن یه سری روبا عقلشون شاید بنیامین با دلش فقط عاشق میشه ودلش وقت کارای دلیه دیگه رو نداره شایدم به یه وجهی از دلش اسم غریزه داده نمیدونم هرچیه همون دل یا ببخشید غریزه! چیز خوبیه ها.راستی اون قسمت معلم وشاگردو من نفهمیدم البته غریزم یه چیزایی میگه ولی مطمئن نیستم ! .بعدم ممنون به خاطر ترانه محشره واژه من هر وقت میشنوم تو ذهنم تصویرش مثه ویدئو کلیپ میاد یک ترانه تصویری!

سدا گفت...

چه جالب !نمیدونستم کامنت گذاشتن اینجا این مدلی شده احتمالا اقا پیمان نیست .هر جا هستی موفق باشی خیلی چیزا میخواستم بنویسم ولی نوشته های بنیامین یادم رفت برگردم بخونم اگه وقت شد دوباره میام

غزل_بلاگ بنیامین گفت...

هرچی راجع به این عکس بگم کم گفتم!!
الهیییییییییییییییی!
وای خداااااااا!
***************************
در ضمن شما سفیرتونم از قبل انتخاب کردین:دی
***************************

ناشناس گفت...

بنیامین تو این دست نوشته ها چقدر با بنیانین قبلی توی اون دستنوشته ها فرق میکنه
انگار کلا یه آدم دیگه ست
بچه ها شما فکر میکنید اینهمه ملاقات در باد و برف و مه و.....کلا فقط اغراق نیست؟؟؟
یا بازار گرمی؟؟؟؟
این بار همش از معشوق گفته اما چرا این شعر و گذاشته؟؟
تو دیگری را دوست میداری.....
یعنی عاشق کسی شده که خبراون دختر نداره؟؟؟
پس چط.ر می خواد ملاقات انجام بده؟؟؟
کلا فکر میکنم خیلی اهل بلوف زدنه
نمیدونم
نظر شما چیه؟؟؟؟

ناشناس گفت...

كسي كه بنيامين دوستش داره احتمالا بنيامين رو دوست نداره مثلا شايد دوست بنيامين رو دوست داره اينم ميشه مگه نه؟!؟!

يلدا گفت...

من عاشق اين ترانه سيد علي صالحي هستم كه بنيامين گذاشته حالا چرا قسمتهايي رو گذاشته نميدونم


چرا به یاد نمی آورم!؟

تو دیگری را دوست می داری

من ترا دوست می دارم ومرا...دیگری شاید

همگان از دوایر دنیا آمده ایم.



تقسیم تبسم، تقسیم فانوس وترانه ، تقسیم عشق.



چرا به یاد نمی آورم؟

مرا از به یاد آوردن چشم های تو ترسانده اند

انگار نمی گذارند...

دریغا دریای دور!



این ساعت دیواری با آن آونگ هزار ساله اش نمی گذارد از خواب تو به آرامی سفر کنم
قشنگ بود مگه نه ؟

سدا گفت...

به نظر منم بنیامین تو این نوشته هایه کمی فرق داره ملاقات در باد وبرف اشاره به کنسرت اسفند ماهه به نظرم .من بنیامینو خیلی دوست دارم حتا اگه البوم بعدیشم خیلی خوب نباشه یا البومای بعدی نمیدونم جرا؟ (هر چند که انتظار دارم حداقل تو البوم بعدیش یه چیزی تو مایه های لیلی در پاییز بشنوم حالا حتا اگه یه اهنگ باشه! چقدر ماها کم توقعیم! ) تا وقتی که از نظر شخصیتی به نظرم معقول باشه بهش علاقه دارم(کاری به البوم ندارم چون در تهیه البوم عوامل بسیاری دخیلند ) نمیدونم شاید یه چیزی تو صداش هست که منو یاد خاطرات خوش گذشتم میندازه به نظرم شخصیتش جالب وبا مزه هست نه کامل مثه همه ماها.بعضی ادما در طول زندگی پیشرفت میکنند وبا مطالعه یا تجربه اندوزی صحیح شخصیتشونو رشد میدن بعضی ادما هم پسرفت میکنن ودر دنیا ی چیزای بی اهمیت غرق میشن وشخصیتشون حالت سطحی میگیره من نمیدونم بنیامین مثلا دو سال دیگه چه طوری هست ودر موردش هم قضاوتی ندارم .علاقم نسبت به بنیامین هم از زمانی شروع شد که دنیا دیگه مثه تو نداره رو غیر مجاز شنیدم بعنی البومش هم نیومده بود وقیافشم ندیده بودم فقط با صداش ارتباط برقرار کردم واون موقع که تازه معروف شده بود هم چند دقیقه ای دیدمش به نظرم خیلی خجالتی وبا مزه اومد وبچه کتابخون . میخوام بگم علاقه ام نسبت به بنیامین فوق العاده عمیقه که با وجود داشتن همسری که عاشقشم ویه فرشته کوچولو که زندگیمه یه جایی تو قلبم براش در نظر گرفتم والبته علاقه ام معقوله یعنی تا حد توانم تا زنده باشه وزنده باشم ازش حمایت میکنم نه بیشتر از توانم وخودمو خیلی در گیر کاراش یا عشقش نمیکنم فقط عمیقا مثه یک دوست دوستش دارم. البته شق القمر نیست ومتناسب سن وموقعیتم رفتار میکنم .

سدا گفت...

اون مقدمو رو گفتم که بگم بنیامنو دوست دارم ولی ازش انتقادم میکنم .البته شخصیت بنیامین به نظرم پیچیده وپر از تناقض هست که من این وجهه شو دوست دارم مثلا ادعای اهل مطالعه بودن ودر عین حال سطحی بودن خودمم این جوری ام ولی بنیامین دیگه خیلی شدیده .کلا مشخصه بنیامین ادم کتابخونی هست ولی چرا گاهی این قدر سطحی؟شاید به اقتضای شغلشه !

سدا گفت...

به نظرم نوشته های بنیامین پر از تناقض هست به خصوص این سری شاید .گفتم ازون طرفدارا نیستم که با یک حرکت اشتباه بنیامین ازش بدم یا با یک حرکت خوب تا حد پرستش دوستش داشته باشم در حد معقول دوستش دارم ولی دلم میخواد زیاد مارو دست پایین فرض نکنه به خصوص حالا که همه رو به خوندن نوشتهاش دعوت میکنه .من فکر کنم این دفعه یه جوری بود نوشته هاش بهتره مثال نزنم وتفسیر هم نکنم قضاوت با خواننده ها حتا بعضی ها این دفعه خیلی هم خوششون اومده انگار من اشتباهی اومدم تو طرفدارای بنیامین (نه من با دلم اومدم پس اشتباهی نیست ) .شاید همه اینا توهمه شایدم بنیامین داره معقول ودرست رفتار میکنه من توقع بی جایی دارم نمیدونم ولی با همه این حرفا بنیامینو دوست دارم .البته این نوشته ها اصلا سطحی نیست اتفاقا نشانه هوش بالای بنیامین هست سطحی بودن تو کامنت قبلی منظورم کارای دیگش بود که حالا جای بحث نیست .

الناز گفت...

سدا جون منم باهات موافقم بنيامين اهل مطالعه هست اينو در اين نوشته ها ميشه ديد مخصوصا ترانه هايي رو كه انتخاب ميكنه كاملا هوشمندانه هست هرچند نميدونم چرا بعضي وقتها اين قدر سطحي عمل ميكنه شايد چون مخاطب ها رو سطحي ميبينه البته نگاه كنيد حق هم داره نمونه تفسيرهايي كه از ترانه صالحي در همين وبلاگ شد در صورتي كه مشخص هست بنيامين منظوري فراتر از ترانه داشته.
در كل به نظر من بنيامين شخصيت جالبي داره اي كاش مخاطب ها رو كمي دست بالاتر بگيره يا حداقل كاري كنه كه سطح شون بالا بياد
در ضمن حالا كه بنيامين به ما اعتماد كرده وداره در مورد عشقش به ما ميگه بهتره كه با تفسيرهاي نادرست اعتمادش رو از بين نبريم قابل توجه نا شناس عزيز .
اقا پيمان راستي شما چرا اين قدر ساكت شديد؟دي:

الناز گفت...

اينم ادامه ترانه زيباي هوشنگ ابتهاج عزيزحيف هست كه اين ترانه رو تا اخر نخونيم شايد بنيامين مي خواسته كه خودما دنباله اين ترانه رو بگيريم:

نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر نامه رسان من توست

گوش کن با لب خاموش سخن می گویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست

روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید
حالیا چشم جهانی نگران من و توست

گرچه در خلوت راز دل ما کس نرسید
همه جا زمزمه عشق نهان من و توست

این همه قصه فردوس و تمنای بهشت
گفت و گویی و خیالی ز جهان من و توست

نقش ما گو ننگارند به دیباچه عقل
هرکجا نامه عشق است نشان من و توست

سایه زاتشکده ماست فروغ مه مهر
وه از این آتش روشن که به جان من و توست

vase الناز گفت...

hamin weblog ya webloge

benyamin fans?!!!!!!!!

shoma weblogharo eshtebahi gereftid khanome elnaz?!!!!!!!

vase الناز گفت...

eshare be
نمونه تفسيرهايي كه از ترانه صالحي در همين وبلاگ شد در صورتي كه مشخص هست بنيامين منظوري فراتر از ترانه داشته.

الناز گفت...

من اين وبلاگ رو گفتم (اشاره به نظر ناشناس)
اون وبلاگ كه نظرهش جاي بحث نداره!

الناز گفت...

تصحيح:
نظرهاش

vase الناز گفت...

elnaz khanom motevajeh shodam
sepas

سدا گفت...

الناز جون حرف دل منو زدی در مورد اون وبلاگ یا بعضی نظرات .ولی من بعید میدونم بنیامین بخواد چیزی در مورد عشقش بگه(چنین انتظاری هم ندارم) من میگم نکنه داره یه جورایی اینجا هم اکت میکنه .من انتظار ندارم بنیامین همیشه ادبی وخیال انگیز بنویسه ولی صداقتشو حفظ کنه.انگار این دفعه صداقت نداشت بعضی شمار ها هم برای پر کردن فضا بود .من تفسیر خودمو از این نوشته ها نمیگم چون به تعداد همه کسایی که این شمار ها رو میخونند تفسیر متفاوت وجود داره مشکل من اینجاست که فکر میکنم بنیامین اینارو مینویسه تاکسایی که وقت ازاد تری دارن وبیشتر به نت میان با هم بحث کنن .البته شاید دارم زود قضاوت میکنم من از وقتی که بنیامین مینویسه هم بیشتر باهاش اشنا شدم هم بیشتر دوستش دارم فقط یک وقتایی منظور بنیامینو نمی فهمم وبه نظرم به جز خود بنیامین هیچ کسم نمیدونه مثلا من برداشتم از ملاقات در برف یه چیزی هست که اگه امکانش بود به بنیامین میگفتم یا میخندید یا ناراحت وعصبانی میشد شایدم میگفت درسته همینه .به هر حال باید یه خورده دندون رو جیگر بذاریم وصبر کنیم طبق گفته بنیامین .

PeMi گفت...

دوستان عزیز سدا و الناز :
کاملا با نظراتتون موافقم . به خصوص شما سدا جان در مورد اون تناقض .. خیلی جالب بود وقتی بهش فکر کردم !
الناز جان خودمم نمی دونم چرا ساکتم ! راستش نمیدونم چی باید بگم . یه مقداری به نظرم مسایل برای بنیامین داره بی برنامه اتفاق می افته و به صلاح نیست . البته این نظر شخصی منه . یه جورایی احساس می کنم قضایا از اون حالت استاندارد و احساسی خودش خارج میشه . متاسفانه بیشتر نمیتونم توضیح بدم .
اما خیلی خوشحالم که میبینم بحث هایی جالب و مرتبط صورت میگیره.
ممنون از همه ی شما دوستان عزیزم.

mokhalef گفت...

پمی جون
تناقض دقیق یعنی چه؟تناقضی نداره!داره بگین کجاش؟
بی برنامه گی از همون حرفایه رجب پوریه .خود بنی گفته همه شوک ن.بنی رو باهوش تر از رجب جون می دونم.شمام تحت تاثیر حرفای اونائی!
با هر مصاحبه ی بنی خیلیا مخالف بودن. با رجب جون خیلیا مخالفن.این که دلیل نمیشه.مخالفت چن نفر مهم نیس.2 تا بدشون میاد100 نفر خوششون میاد.
اونائی که نوشتن بنی تناقض داره بد نیس چن تا کامنته خودشونو با هم مقایسه کنن تا بدونن تناقض یعنی چه!!!!!!!هه هه

آشنا گفت...

سكوت بهترين كار در مقابل نوشته هاي بنيامين هست نوشته هايي سرشار از تناقض وبي هدف
اقا پيمان من نمي دونم چرا شما وقت خودت رو بيخودي تلف ميكنيد شما پسر هستيد وبه نظر عاقل وفهميده دليل اينكه خودتون رو درگير چيزهايي پوچ وبي معني كرديدنميدونم
به نظر من بنيامين يك بازيگر حرفه اي و تمام عيار هست خوب ياد گرفته كه چه طوري محاطب ها رو احساسي كنه
الان چند شماره نوشته كي مي تونه بگه كه از اين حرفها ادم چي ياد مي گيره يا چه نتيجه اي داشته ؟
فقط يك نصيحت اي كاش وقت تون رو صرف كارهايي ميكرديد كه واسه خودتون خوب بود وباعث پيشرفت خودتون ميشد
حيف هست اين همه انرژي مثبت بيخودي تلف بشه . من از نصيحت كردن بدم مياد ولي نميدونم چرا اين بار دلم سوخت

YEK DOOST گفت...

سلام
1-تناقضی وجود ندارد.با ساده ترین مثال توضیح می دهم.بنیامین همانند یک عکاس از جهت های مختلف ،زوایای مختلف از" یک درخت واحد "در" زمان های" مختلف (مثل هر عکاس دیگر زمان های مورد علاقه و مورد نظر خودش را انتخاب کرده ) عکس گرفته.(زمان های مختلف منجر می شود به شرایط نوری مختلف ،شرایط جوی مختلف و....)
...در یک نگاه نااشنا یا یک نگاه سطحی این عکس ها اصلا عکس "یک"درخت واحد به نظر نمی رسند.بلکه از هر جهت و هر زاویه یا هر زمان، درخت متفاوت به نظر می رسد.(چه کسی نمی داند عکس یک درخت در باد چقدر متفاوت است از عکس همان درخت در رعد و برق یا عکس همان درخت در برف یا در شب یا در روز ،زیر افتاب یا زیر مهتاب،در زمستان یا در تابستان یا در پاییز یا در بهار...؟!انقدر که به نظر می رسد اصلا اینها یک درخت واحد نیستند)اما درخت همان درخت است !
....هر کس اندک تجربه ای با دوربین و "یک درخت "داشته باشد یا اصلا بدون ان، فقط به مدد قدرت فکری متوسط حتی بی تجربه عکاسی ،می تواند حرف مرا تصور و درک کند.چشم ها ی ما همان دوربین عکاسی هستند....پس در حرف های بنیامین اصلا تناقضی وجود ندارد.
حالا اگر تصور کنید که عکس ها با دوربین های مختلف عکاسی و با سبک های مختلف برداشته شده باشند،دقیقا به نکته مورد نظر من خواهید رسید(مثلا یکجا شعری از شاعر صالحی.جای دیگر شعری از ابتهاج جای دیگر جمله های خودش و... با سبک های مختلف و دیدهای مختلف.اما مهم حرف پشت ان سطور هست. باز درخت همان درخت هست ).می بینید هیچ تناقضی وجود ندارد!....اصلا موافق "تناقض" نیستم!مخالفم!

YEK DOOST گفت...

2-

هر چند دلم نمی خواهد در هیچ بحث بی ارزشی دخالت کنم . ذهنم امروز برایم از دیروز هم، مقدس تر است چرا باید ازارش بدهم ؟!
اما نتوانستم چند نکته را هم ننویسم(شاید برای روشن کردن اذهان دیگران باشد) که:
اولا برای نظرات پر از تبعیض جنسی این ناصح عزیز(اشنا) متاسفم.که معنی مستقیم ومشخص حرف ایشان ( شما پسر هستيد وبه نظر عاقل وفهميده--نویشنده آشنا-Thursday, January 27, 2011 10:36:00 AM)یعنی همه ""دخترها نافهم هستند و همه پسرها فهمیده!!!"""
به ایشان توصیه می کنم منطقی باشند.توهین نفرمایند و قیاس به نفس نکنند!حداقل نه همزمان با ادعای درک وفهم بالا را داشتن و در بهانه دوری کردن از چیزهای پوج و بی معنی(پاراگراف دوم)
دوم ایشان که ادعا میکنند این چند شماره بنیامین بیهوده و بی نتیجه و اتلاف وقت و انرژی هست پس چرا خودشان نوشته ها را دنبال کرده اند و می کنند؟!اگر دنبال نکرده اند یا دقیق دنبال نکرده اند پس از کجا می گویند ادم چیزی یاد نمی گیرد و نتیجه ای ندارد؟!
سوم چه جالب.از نصیحت بدشان می اید و باز هم می کنند فقط چون دلشان دارد می سوزد! از سوختن که می سوزد اما نمی دانم از کجا و برای چه؟!



چهارم.پس چرا( اشنا )سکوت پیشه نکرده اند اگر واقعا فکر می کنند (سكوت بهترين كار در مقابل نوشته هاي بنيامين هست-پاراگراف اول!)
دوست عزیز,اول پیاله و بدمستی؟! حداقل درابتدای نوشته ات به خودت پایبند می ماندی به وجدانت به حرفت به قولت!!!

YEK DOOST گفت...

در ضمن پشت تک تک حرف های بنیامین منظوری نهفته هست.منظور نویسنده یعنی بنیامین.
(همانطور که عرف و نرم جهانی بوده و هست!مگر به جز این است که نویسنده در هر حال باید منظور" خودش" را بیان کند با هر ابزاری که صلاح می داند?!?)
اما هر ظرف تنها به اندازه ظرفیت خودش می تواند اب بردارد به جز اینست؟!کلا!من فقط گاهی،
نه!خیلی اوقات!،
برای بنیامین متاسف می شوم.وقتی می بینم یکعده (طرفدار یا غیر طرفدار) با یک تریلی ادعا و بعد حرف هایشان را که می خوانم, وحشت می کنم,وای! نمی دانم بخندم یا گریه کنم؟! همه ادیب همه فیلسوف همه روشنفکر همه شاعر همه نویسنده همه قاضی، اما همه مدعی!....می خندم!چون خنده همیشه سالم تر است!



ممنونم.

YEK DOOST گفت...

در ضمن از یلدا و الناز عزیز بابت قرار دادن اشعار کامل خیلی ممنونم.برای من که مفید بود.[لبخند]

YEK DOOST گفت...

باز هم صمیمانه از الناز عزیز و یلدا عزیز متشکرم.خیلی عالی بود.استفاده کردم

مهسا2 گفت...

من خودم شخصا خیلی به این نوشته ها و اون جمله مشهور"که به عشق شما ادامه داره"که با هر بار شنیدنش احساس می کنم تیغ های کاکتوسهام میره تو دستم خوشبین نیستم.چه دلیلی داشت که تا الان نمی نوشت و الان می نویسه؟(شماره 38).با سدا هم موافقم که بعضی هاشون صرفا برای پر کردن فضاهستن.بر عکس بنیامین که داره شدیدا بهمون اعتماد می کنه اعتماد من از ایشون سلب میشه.چون دلیل این نوشته هارو نمی فهمم.سال 86 یادتونه؟اون وقتی که هی امروز فردا می کردن واسه انتشار البوم زمان تعیین می کردن هم بنیامین یه حرکتی شبیه این انجام داد.(نامه)شاید واسه اینه که سن کمی دارم و یا شاید به دلیل اینکه ادم چندان باهوشی نیستم این چیزا از ضرفیت مغزم خارجه.
من شاید بزرگترین جامعه ای که دیدم مدرسه بوده به همین دلیل از ذهنیت ادم بزرگا چیز زیادی نفهمم و به همین خاطر این تناقض رو حس کنم.فقط یه سوال چرا بنیامین همیشه دم انتشار البوماش با هواداراش نیمچه ارتباطی بر قرار می کنه؟ترجیح میدم هر چند زورکی به صداقت بنیامین اعتماد کنم.

مهسا2 گفت...

من خودم شخصا خیلی به این نوشته ها و اون جمله مشهور"که به عشق شما ادامه داره"که با هر بار شنیدنش احساس می کنم تیغ های کاکتوسهام میره تو دستم خوشبین نیستم.چه دلیلی داشت که تا الان نمی نوشت و الان می نویسه؟(شماره 38).با سدا هم موافقم که بعضی هاشون صرفا برای پر کردن فضاهستن.بر عکس بنیامین که داره شدیدا بهمون اعتماد می کنه اعتماد من از ایشون سلب میشه.چون دلیل این نوشته هارو نمی فهمم.سال 86 یادتونه؟اون وقتی که هی امروز فردا می کردن واسه انتشار البوم زمان تعیین می کردن هم بنیامین یه حرکتی شبیه این انجام داد.(نامه)شاید واسه اینه که سن کمی دارم و یا شاید به دلیل اینکه ادم چندان باهوشی نیستم این چیزا از ضرفیت مغزم خارجه.
من شاید بزرگترین جامعه ای که دیدم مدرسه بوده به همین دلیل از ذهنیت ادم بزرگا چیز زیادی نفهمم و به همین خاطر این تناقض رو حس کنم.فقط یه سوال چرا بنیامین همیشه دم انتشار البوماش با هواداراش نیمچه ارتباطی بر قرار می کنه؟ترجیح میدم هر چند زورکی به صداقت بنیامین اعتماد کنم.

YEK DOOST گفت...

دوستان عزیز
مثال از این تناقض ها بدهید....من خودم کلا در مورد تمام ادمها تمام موارد خیلی به این قضیه تناقض توجه دارم و سریع کشف می کنم اگر باشه....دیگه خیلی توجه می کنم به انسجام افراد.من دارم میبینم افرادی که دقیقا دارند این مسائل را بیان می کنند،خودشان انسجام ندارند!من تا حالا 100 جور تناقض و عدم انسجام در حرف هاشون دیدم(منظورم به شما مهسا 2 جان نیست)....من دارم می بینم هزار جور حرف هاشون داره تغییر می کنه و تابع هیچ منطقی نیستند.فقط با ادعا که نمیشه
مهسا2 جان، جواب شما در مورد دم انتشار البوماش، فکر کنم در شماره 44 امده.من این حرف بنیامین را باور دارم البته شما مجبور نیستید باور کنید.
در ضمن مهسا2 جان در مورد بزرگتر ها و دنیای بزرگتر ها و ذهنیت بزرگتر ها در مقابل با محیط مدرسه و کم بودن سن کوچکترها :اشراق یا به قول بنیامین غریزه یا با هر اسم دیگر مثلا حس ششم یا حالا هر چی، ربط حتمی به به سن یا محیط نداره.بعضی بزرگتر ها با کودک شون برای همیشه ارتباط دارن(خود بنیامین یک نمونه هست) و بعضی بچه ها(مثال های زیادی می شناسم) از همان سن خیلی کم الوده هستند.اگر منظور شما کودک طبیعی هم هست( که به کمک ان ادمها می تونن حقایق را احساس کنند یعنی درک کنند ) در مورد بیشتر افراد در همان نوجوانی هم له و اورده شده و رفته و خیلی از سن های کم هم ندارند و در حالیکه تعدادی کمی از بزرگتر ها دارند
اینها دلیل نیست.
اینکه یک نفر یا چند نفر جوسنجی کنند و با سلیقه عامه بچه های اینجا حرف بزنند هیچ دلیلی بر درست بودن حرف هایشان نیست بلکه برعکس.مثالش هم در جامعه خیلی زیاده افرادی که دارند برحسب سلیقه اکثریت حرف می زنند اما حرف هاشون غلطه....اینها دلیل نیست

YEK DOOST گفت...

تصحیح میکنم

در مورد بیشتر افراد در همان نوجوانی هم له و لورده شده و رفته

YEK DOOST گفت...

مهسا جان
در دنباله حرف هایم:(این در مورد دنیای بزرگتر ها و دنیای کوچکترها که گفتید.)
ببینید
خیلی از بچه ها سایه چوب لباسی را درشب ، لولو می بینند
یا فکر می کنند زیر تختخوابشان هیولا خوابیده،
ایا چون سن شون کمه و هنوز وارد دنیای بزرگترها نشده اند یا صرفا چون سن شون کمه و حس می کنند، این حس هاشون درسته؟واقعیت داره؟
مسلما نه!پس می بینید خیلی از حس های بچه ها توهمه.

YEK DOOST گفت...

ببخشید که من باز زیاد نوشتم
ولی فقط به خاطر اینکه حرف هایم تلف نشوند و بالاخره به یک نتیجه منطقی برسیم من باز حرف گذشته ام را تکرار می کنم
مشکل بنیامین( که بعضی مخاطب هایش در موردش دچار سوتفاهم می شوند )به نظر من از انجایی شروع شده و حداقل این یکی از علت های عمده هست که :
>>مخاطب هایش را طیف وسیعی قرار داده<<
....از نوجوان گرفته تا پیرها...از بیسواد گرفته تا باسواد..از اینجا تا انجا!..خب معلومه حرفی که می زنه ،همیشه بلا استثنا، برای یه عده از انها قابل درک میشه برای بقیه نمیشه.این تازه در بهترین حالتشه...در بدترین حالتش هیچکدامشون نمی فهمند بنیامین چی گفت!!!
من بازم میگم بنیامین واقعا باید روی قضیه مخاطب شناسی خودش تجدید نظر کنه برای جلوگیری از این سو تفاهمات.
البته در نهایت این را باید با سنجیدن درصدی که ارتباط برقرار می کنند بادرصدی که نمی کنند معین کرد که مخاطب شناسی بنیامین نیاز تغییر هست یا نیست چون به قول دوست (مخالف) ،تعدادی مخالف همیشه وجود دارند. این طبیعیه.


thanks
bye.

سدا گفت...

من فکر میکنم یک ادم معمولی (که تعادل داره واحساسی قضاوت نمیکنه )وقتی چیزی درست واصولی هست باید تعریف کنه ولی اگه داره مسیر اشتباه میره یا از مسیر خارج میشه باید بگه به این نمیگن تناقض در گفتار .اگر نوشته های بنیامین خوب باشه میگم خوبه ولی اگه بد باشه نمیتونم به دروغ بگم خوبه یا کاراش یا اهنگاش .نوشت های این سری بنیامین در خدمت اهداف تبلیغاتی کنسرت بود(به نظر من) وسطحش هم نسبت به دفعه قبل پایین بود دوباردوبار سلام کردن وpleezاون مدلی نوشتن در حد بچه های ده ساله . همینطور پیشنهاد اواز خوندن دادن. یک نمونه از تناقض در رفتار بنیامین سطح پایین نوشته های این سری بود واستنباط من یک جور بازیگری بود من بازیگری بنیامین روی صحنه دوست دارم ولی حساب دیگه ای رو این نوشته ها میکردم .در ضمن فکر کنم اگر کسی طرفدار واقعی بنیامین باشه واز سر صدق کاراشو دنبال کنه باید وقتی داره اشتباه میکنه بگه حداقل نظر بده نه اینکه تعیین تکلیف کنه.اینکه هر چیزی بنیامین نوشت خیلی عالیه بیشتر شبیه شوخیه وهمینطور کشف معنی اونا . چیزایی که صد درصد قصد وهدفی داشتند ولی کسی میتونه برداشت خاص خودشو بکنه .البته همونطور که گفتم من بنیامینو واقعا دوست دارم ودوست دارم تو کارش پیشرفت کنه واین طوری نیست که مثلا بخوام از وب قهر کنم یک مدت ودوباره بیام بهتره به عنوان یک هوادار ملموس وواقعی نه در محیط مجازی بیرون وبلاگ کارهای بنیامینو دنبال کنم چون واقعا امکان شرکت در بحثارو ندارم .وقتی نظری میدی مدام باید بحث کنی به خصوص در برابرکسانی که قدرت ووقت تو نوشتن دارند .اصلا از شما یا بچه های وب یا بنیامین ناراحت نیستم این نوشته ها که ارزش نداره مطمئنم حتا اگه مسیر این نوشته ها یا نوشته های بعدی درست نباشه یا حتا البوم بنیامین خوب نباشه چون با هوشه بلاخره مسیر اصلیشو پیدا میکنه فقط خداحافظی میکنم ونظری نمیدم به علت فرصت کم نه چیز دیگه.پیمان عزیزم موفق باشی هر اطلاعاتی که از خودم دادم صد در صد درست بوده اسم اصلی وواقعی من هم ندا هست چون نظر نمیدم اسمم رو گفتم دخترم کوچیک بود زبونش میگرفت منو سدا صدا میزد .راستش قصد داشتم امسال ارشد روانشناسی بالینی شرکت کنم ولی تو ازمون ازمایشی رتبم پایینه اگه میخوای بالینی تهران قبول شی باید حتما رتبت اول تا بیستم بشه .ادبیات هم خوندم ولی ادم اگه ده تا لیسانس داشته باشه درک ندشته باشه باید بذاره در کوزه !فقط خواستم بگم اطلاعاتم درسته این کنسرت بنیامین نمیتونم بیام چون امسال دوبار رفتم ولی برای کنسرتای بعدی حتما ایمیل منم که داری اگه کاری داشتی میل بزن البته گاهی هم میام حسینیه ارشاد کتابخونه.اینم صداقت من .پیمان عزیزم موفق باشی

آشنا گفت...

يك دوست عزيزاولا شما منظور من رو درست متوجه نشديد البته اشكال از من هم بود چون درست ننوشتم من فكر نميكنم كه پسرها عاقل تر هستند بر عكس به نظر من خانمها دقيقترومنطقي تر با مسائل برخورد ميكنندمنظورمن اين بود چون شما پسرهستيد امكان اين كه دچار احساسات كاذب بشيد وجود نداره براي ديدن اين احساسات كاذب مي تونيد سري به اون يكي وبلاگ بزنيد به هر حال من قصد توهين به خانمها رونداشتم
دوما من در مقابل اين نوشته ها سكوت كردم ديديد كه هيچ كدوم از اين شماره ها رو تفسير نكردم اگر مي خواستم اين كار رو بكنم خيلي خوب بلد بودم اينو مطمئن باشيد نوشته هاي بنيامين كه شاهكار نيست كسي نتونه بفهمه درضمن فراموش نكنيد كه بنيامين ادبيات خونده ديگه اگه نتونه 4 تا شعر بنويسه بايد ليسانسش رو بندازه دور.
من ديگه سكوت ميكنم چون به نظرم بي جا دخالت كردم من فقط خواستم به بعضي ها يا اوري كنم حيف هست كه ادم وقت خودش رو صرف اين باز هاي تبليغاتي كنه ميشه با اين همه انرژي كارهاي مثبت تري كرد كه البته فهميدم اشتباه كردم وبه من ربطي نداشت
باز هم تاكيد ميكنم قصد توهين به هيچ كس رو نداشتم وديگه هم اين بحث رو ادامه نميدم .
تشكر

سدا. گفت...

ببخشید حواسم نبود کامنتم طولانی شد چون هم خداحافظی بود هم توضیح نظرات قبلی من فقط خواستم تاکید کنم که صرفا به علت فرصت کم دیگه توبحثا شرکت نمیکنم هیچ علت دیگه ای نداره بنیامین وهواداراش هم فوق العاده دوست داشتنی هستند وبحثاشونم جالب وکامنتاشونم اگه مثل خودم طولانی نباشه حتما میخونم تا حدی که فرصت کنم روی تمام هوادارایی که اسم ثابت داشتند میبوسم مثل مهسا الناز سیما غزل یک دوست شیدا پریا بهارک ارزو رژین دیگه یادم نمیاد منتظر نظرات ونوشته ها وکارهای خوب بنیامین هستم دیگه خداحافظ

YEK DOOST گفت...

روی حرف من با کس خاصی نبود ان "عقیده ها" بود که خیلی ها گفته بودند .اما درهر حال پاسخ به صحبت هایی به شخص خودم جواب میدم:

کشف معنی یک روال طبیعی هست برای یک ذهن سالم پویا و زنده وقتی با مطلبی روبرو میشه!خیلی جالبه که کشف معنی هم ،پروسه ای مشکل دار شده!!!اخیلی جالب توجه بود!!!.......یا بیان ان!!!
دوم اینکه من نمی دونم چرا بعضی ها با درک یک اصل خیلی واضح و ساده مشکل دارند که نویسنده همیشه داره نظر خودش را میگه نه نظر همسایه اش را یا نظر خواهرش ، یا برادرش یا یک یوزر دیگه!!!من کامنت گذار هم طبق همین اصل بسیار واضح و منطقی دارم رفتار می کنم که نظر و عقاید خودم را میگم .نکنه قرار نظر دیگران را بنویسم به جای نظر خودم؟!خیلی جالبه!!!
بازم جالبه که بیان عقاید شده تعیین تکلیف !!!
برام جالبه که تا حالا هیچ حرف منطقی و بالغانه نشنیده ام[خنده]
واقعا متاسفم.برای خودم.حس می کنم حیف منه دیگه در چنین محیط هایی وقت بگذارم نظر بنویسم. چون این مطالب فقط نیاز به یک درک basic داره و مدرک دانشگاهی هم نمی خواهد.هر چند خودم زیاد پشت میز و نیمکت دانشگاه ها بوده ام اما همیشه با تکیه به قدرت تفکر شخصی ام و با استناد به ان حرف می زنم و نیازی نیست که مدرک را به رخ بکشم!!!! همچنین نه تعداد کتاب هایی که دارم و نه تعداد کتاب هایی که خواندم
چیزی که مهمه کیفیت فکر کردنه و گرنه همه اینها اتلاف عمر عزیز بوده و هست و من اینقدر میفهمم!
...من حرف هایی می زنم که خیلی ساده و واضحه .نمی دونستم درک شون اینقدر سخته.
موارد دیگر هم معلوم هستند و نیاز به توضیح من ندارند

[خنده]
در ضمن موارد دیگه هم که مطرح شده اند نه وقتش را دارم نه علاقه اش را مورد تجزیه و تحلیل قرار بدم

bye.

YEK DOOST گفت...

اقای پیمان از زحمات شما بار دیگه تشکر می کنم.باز هم معتقدم وبلاگ شما بهترین بود.متشکرم از تحمل و حسن نظرتون

خیلی متشکرم از همه عزیزان
من حس می کنم بهتره دیگه نیام و چیزی هم ننویسم.راستش حوصله و وقتش را هم ندارم و تا حالا هم خیلی فداکاری و از خودم هرینه کرده ام که این اشتباه محضم بوده.اشتباهات خودم را با صدای بلند و سر بلند قبول می کنم و از صحنه خارج میشم و میرم سراغ کارهای مهم و به درد بخور.تو این دنیا کلی کار مهمه اول برای خودمون بعد برای دیگرانی که براشون ارزشمنده.از اول هم اشتباه امده ام جای من هیچوقت نبود.خدانگهدار همگی.

YEK DOOST گفت...

پیوست:

اشنا عزیز
الان نظر شما را دیدم. اظهار پشیمانی متقابل از سوی من را بپذیرید.گفتم که اشتباه کردم ،پشیمانم، از صحنه خارج شدم.موفق باشید.

مریم گفت...

با سلام .اگه اجازه بدید در مورد این شماره ها من نظری دارم به نظر من بنیامین خواسته با طرفدارانش خیلی خودمونی صحبت کنه چون به قول خودش به ما اعتماد کرده و این باعث شده که کلمات خیلی خودمانی باشند مثل یک جو دوستانه و صمیمی و این باعث شده که بعضیها دیگه پا را فراتر گذاشته و هی ایراد میگیرند که بنیامین اینو میگه یا اونو میگهشما دیگه میخواین بحث علمی تر بشه بخاطر همین یک کمی صبور باشین شما به قول بنیامین دندون رو جگر بذارید تا ببینیم که ادامه این شماره ها به کجا میکشه آیا باز هم همیجوری خودمونی هستند یا مقدمه ای برای یک بحث اساسی تر و جالب تر .

ناشناس گفت...

وبلاگت رو چك كن

مهسا2 گفت...

مثال مدرسه برای این بود که نشون بدم جامعه اماری که باهاشون ارتباط داشتم کوچیک و اونها هم همسن و سال خودم هستن.من توی جامعه نیستم که خیلی در مورد ادما و روحیاتشون و تناقض هاشون اشنا باشم.بحث خیلی ساده هست.خب بعضی چیزها که ذاتی نیستن رو باید به دست اورد.اما از کجا؟بالاخره باید از کسی یاد گرفت و یا تجربه کرد.وقتی حس ششم ندارم نمی تونم ادعا کنم که دارم و برای به دست اوردنش به منبع نیاز دارم.طبیعیه که مدرسه جای خوبی نیست چون اونجا فقط یک سری تئوری یاد میدن و مبحثی به اسم انسان شناسی نداریم.در مورد سایه و چوب لباسی و لولو هم که چیز جدیدی نبود. گفتم که به احتمال زیاد این حس بد من به دلیل بچه بودن باشه.اما یه سوال... اگه سن تو این جور چیزا تاثیر نداره(Thursday, January 27, 2011 3:17:00 PM

)چرا بزرگترا از چوب لباسی تو شب نمی ترسن اما بچه ها می ترسن؟
یادمه جلسه اول کلاس IELTS معلم زبانمون خیلی نگران بود.یه کلاس استثنایی که از 15 نفر 11 نفر زیر 18 سال بودن.علتش این بود که تمام 4 بخش IELTS در مورد مسایل اجتماعی بود که ما هیچ کدوم ازشون سر در نمیاوردیم و تا حدودی هم اذیتمون کرد.در حالیکه مباحثی که شخصی بود اصلا و ابدا ازارمون نداد.
شاید یک دوست عزیز من و بقیه بچه ها تو این رینج سنی رو با دوره خودش مقایسه می کنه که فکر می کنم ناعادلانه باشه چون شرایط بی نهایت عوض شده و الگوهای تربیتی هم فرق کرده.
یک دوست عزیزم خوشحال شدم که جوابم رو دادی و وقت گرانبهات رو صرف من کردی.
ببخشید که پر حرفی کردم.

نا شناس گفت...

یک دوست تو چرا همه چیزو به خودت میگیری منظور نظرات اون وب بود نه تو این بار چندمته اینقدر حالی به حالی نباش .تحت تاثیر کسی کاری انجام نده.چرا از خودت اراده نداری تایکی میگه نمیام تو هم میگی نمیام . ما منتظر نظراتت هستیم واز اونها استفاده میکنیم فقط دمدمی نباش برای شما کار مهمتر از تفسیرنوشته ها وجونداره (رجوع به پستهای قبلی ) وتفسیراتم خوبه

سیما گفت...

سلام سلام سلام من خیلی وقت نمی اومدم فکر می کردم کلا اقا پیمان دیگه نیست بچه ها هم نبودن این جا خیلی بی روح شده بود الان که اومدم دیدم چرا این بحث ها به اینجا کشید !!چرا سدا خداحافظی کرد من سدا خیلی دوست داشتم عاشق نظرهاش بودم چرا یکدوست خداجافظی کرد چرا این قدر دید هامون نسبت بهم بد شده چرا این جور قضاوت می کنیم اصلا کلا حالم گرفته شدمن نمی گم نوشته های بنیامین شاهکاره نمی گم بعد از این همه مدت تازه یاد هوادارش افتاده زحمت کشیده!!ولی دیدم نسبت به این نوشته ها اصلا منفی نیست مهسا جان اون موقع که بنیامین اون نامه نوشت خیلی بعد از اون البوم جدیدش اومدیادم سال 86 این ها بودعزیز البوم بنیامین سال 88اومد اگه بنیامین فقط می خواست یک مانور تبلیغاتی انجام بده این کار رو نزدیکای انتشار می کرد نه 2سال قبلش من تا اونجایی که من خبر دارم بنیامین هیچ ذهنیتی قبلی نداشت که بخواد از قصد این نوشته هابنویسه وبنا به دلایلی تصمیم گرفت که بنویسه اون هم به خاطرهوادارش بود نه چیز دیگه نباید این دید منفی نسبت به این نوشته ها تو ذهنت ایجاد کنی ودرجواب جناب ناشناس به نظرمن اصلا این نوشته ها بی هدف نیست شاید تناقص داشته باشه ولی بی هدف نیست وواینکه دختر وپسر باهم فرقی نمی کنند واقعا متاسفم که این ها پوچ بی هدف می دونی خیال می کنی تمام بچه هایی که به خاطر عشق وعلاقه که بنیامین دارن این نوشته ها دنبال می کنند عاقل وفهمیده نیستن و.......اقا پیمان خودش می دونه داره چه کار می کنه پس نیازی به نصیحت شما نداره شما نمی خواد درباره بچه های اون وبلاگ که یکیشون خودم هستم نظربدین چون همشون دوستای خوب من هستن دلم نمی خواد وقتی خودشون خبرندارن نمی تونند از عقاید خودشون دفاع کنند حرفی زده شه ودراخر مهسای عزیز این نوشته هاشاید یه حرف یا دردل بنیامین با هوداراش باشه شاید می خواد چیزی بیان کنه که هیچ وقت نکرده شاید می خواد .......ولی اینکه فکر می کنی بنیامین دروغ میگه یا می خواد باما بازی کنه و..هیچ وقت این فکرنکن دیگه ماها اقلا بنیامین می شناسیم 5سال که می شناسیم می دونیم بنیامین اصلا اهل این کارها نیست ونخواهد بود فعلا بای بای

PeMi گفت...

سلام،
امیدوارم که همه ی دوستان خوب و سلامت و موفق باشن.
مدتی هست که من نظرات رو باز گذاشتم ، و نخواهم بست اما متاسفانه بعضی از دوستان با اینکه مدعی آزادی و دموکراسی و آزادی عقیده هستن اما التزام عملی به این قضیه ندارن .
ببینید نظرات باز گذاشته شده تا همه ی دوستان بدون توهین و ناراحتی بیان نظرشون رو بگن مثلا بیان بگن با توجه به نظر من و افکار من ( X ) هست و این نظر شخصی من هست و نفر بعدی میتونه خیلی محترمانه بیاد بگه با توجه به نظر من به دلیل ( X ) رد می کنم حرف شما رو و یا به دلیل ( X ) با حرف شما موافقم !!!! به همین سادگی !
نه اینکه یکی قهر کنه یکی خداحافظی کنه و و و .....
متاسفانه یاد نگرفتیم که همه رو از خود بدونیم و با همه مهربون باشیم و نسبت به تمامی عقیده ها سعه ی صدر داشته باشیم و تا موقعی که این خصلت ها رو در خودمون تقویت نکنیم به پیشرفت نخواهیم رسید......
موفق باشید.

@ گفت...

@پمی تا حالآ کسی صمیمانه و دوستانه برادرانه بت گفته خیلی خالی بندی؟!

YEK DOOST گفت...

for mr.peiman
:

خب اره! ازادی یعنی ازادید هر چی می خواید "پشت سر" من بگید!!!! !وقتی میدونید که من نیستم؟!!!
من هیچ اهمیتی نمیدم وقتم هم بیشتر ارزش داره!!!پس راحت باشید از خودتون پذیرایی کنید!



در ضمن فلسفه ی من:
Don't fight a battle if you don't gain anything by winning. ~
George S. Patton
پس هر کی جنگ داره ،جنگ خودشه.خودش با خودش بجنگه!!!!!!

مهسا2 گفت...

سلام یک دوست جان.
خودت می دونی که چقد دوست دارم(:.اینو گفتم که بدونی دیگه....اما راستش یه انتقاد ازت داشتم که اگه خواستی خصوصی بهت می گم اگه نخواستی هم دمم رو میذارم رو کولم و بر می گردم(دیرم ازومه)اقا پیمان سانسورش نکنیا.ترجمه اش یه چیزی تو همون مایه ها میشه.(دمم میذارم رو کولم)
بای بای

PeMi گفت...

دوست عزیز یک دوست :
ببینید دوست عزیز . من منظور شما رو متوجه نشدم که طرف صحبتتون با شخص من بود یا نه !
چرا که من نه توهینی به شما کردم و نه حرفی پشت سر شما زدم و درضمن حرف ناراحت کننده ای هم نزدم . میتونید با دلیل بگید که مثلا با قسمتی از حرف من موافق نیستید . نه اینکه اون جمله که ارتباطی با بحث ما نداره رو مطرح کنید !! چرا که اینجا جنگی در کار نیست که بخواد برد یا باخت در اون مطرح باشه.
اما به هر حال ، من همیشه به شما و کامنت هات علاقه داشته و دارم و همیشه مباحث و صحبت هات رو دنبال می کردم.
اما خب هرطور صلاح میدونید.
موفق باشید.

غزل_بنیامین گفت...

eEEeeeEEEeeeEE
این جا چه خبر شده؟؟؟؟؟یک دوست عزیز ما همگی دوست داریم...

ما دوست داریم همیشه دوستمون بمونی...البته وقت شما ارزش داره؛ولی نباید تنهامون بذاری...

**********
من آپم

سدا گفت...

سلام پیمان جان دوباره تاکید میکنم اگه من دیگه نظر نمیدم صرفا به دلایل شخصی ومشغله کاری هست .من بخشی از حضورم در اینجا به دلیل کار تحقیقاتم بود که صداقت داشتم وگفتم ولی شش ماهی بود که به دلیل علاقه شخصیم به شما وهمه بچه های وب وشخص بنیامین اینجا میومدم .از یک دوست عزیز میخوام مسائلو شخصی نکنه وکلا بحثای اینترنتی رو زیاد جدی نگیره یک دوست عزیز من حتا دوست داشتم شمارو تو کنسرت ببینم ولی نشد .من اگه از خودم اطلاعاتی دادم صرفا به خاطر اشنایی بیشتر بوده ودلیل دیگه ای نداشته . وقت داشتن .نداشتن به شرایط ادم برمیگرده اگه میگم فرصت بحث ندارم نه اینکه اصطلاحا کلاس میذارم واقعا فرصت ندارم نوع نظراتم که انتقادی هست نشان دهنده علاقه من به تحلیل وبحث هست .یک قانون تو روانشناسی میگه وقتی یه بسته چیپس میبینی تا یه دونه نخوری دلت نمیخاد بقیه شو بخوری همین که یکی بخوری همه چیپسو تموم میکنی نظر دادنم همینه همین که یه نظر کوچولو بدی دائم میخوای برگردی دباره توضیح بدی و.... پس من که یه کم زمانم کمه هم کار بیرون هم خانه داری وبچه داری هم درس وضعیت برام مشکل میشه . من گاهی داستان مینویسم وبه کسی میدم بخونه دوست دارم نظر واقعیشو بگه نه اینکه از روی محبت بگه قشنگه برای همین وقتی نوشته ای از بنیامین میخونم اگه دوست داشته باشم میگم خوب بود ولی اگه دوست نداشته باشم میگم ودلایلشو میگم وتا کید میکنم اینا فقط استنباط شخصی هست شاید مثلا نوشته های بعدیشو دوست داشته باشم ونظر دادن وبحث کردن در مورد یک هنر مند ورزش ذهن هست به شرطی که مزاحم کار وزندگی ادم نشه ویک سر گرمی هست در کشورهای خارجی این مسئله کاملا جا افتاده مثلا یک شخصیت سیاسی طرفدار فلان بازیکن بیسبال هست یا فلا ن هنر پیشه وکاراشو دنبال میکنه ودر موردش نظر میده کلا اونجا این مسائل براشون حل شده چون سابقه اش تو کشورشون طولانی هست یک ادم میتونه دکترا داشته باشه باله کارکنه موسیقی پاپ دوست داشته واینا باهم تداخل نداره .اصلا نظر دادن در مورد هنر مند مورد علاقه وقت تلف کردن نیست بستگی به شرایط ادم داره برای بعضی ها محیا هست بعضی هم نه.به بقیه دخترا گلی که طرفدار بنیامین هستند میگم عاشقتونم مثل دخترم شمارو دوست دارم ولی سن وسالی ندارما!!!فهم ودرک شما از نسل ما خیلی بیشتره عاشق همتونم .اگرم تو حرفام گفتم اون وب منظوری نداشتم ومنظورم نظرات همه طرفدارا نبود .علی رحیمی رو هم دوست دارم خیلی واسه بنیامین زحمت میکشه از همه کسایی هم که با نظراتم رنجوندم حلالیت میطلبم به خصوص بنیامین عزیز امید وارم ناراحتش نکرده باشم .اگه البومش اومد وقشنگ بود حتما میام میگم ولی اگه نه سکوت میکنم .پیمان دوست خوبم امیدوارم همیشه موفق باشی تو که واقعا ماهی همینطور عاقل وفهمیده میدونم که همیشه صبورانه ومدبرانه رفتار میکنی منتظر نظرات خوب دوستان خوب بنیامینی هستم دوستدار شما ندا

PeMi گفت...

دوست عزیز سدا :
سلام سدای عزیز . واقعا ممنونم از اخلاق ، شخصیت و همچنین لطف شما . کاملا شرایط شما رو درک می کنم و واقعا هم حق دارین. واقعا میتونم بگم که وجود دوستای خوبی مثل شما منو برای ادامه ی این راه دلگرم می کنه و الا من هم انواع و اقسام مشغله های درسی ، زندگی ، کاری و و و ... دارم اما خب سعی من بر این هست که همیشه همه ی دوستام راضی باشن و فضا طوری پیش بره که باعث پیشرفت تک تک ما و به تبع اون بنیامین و در نهایت موسیقی پاپ منجر بشه.
اما به هر حال واقعا خوشحال میشم که در اوقات فراغتتون به باشگاه بیاین و از نظرات خوبتون استفاده کنیم.
آرزوی موفقیت می کنم برای شما در تمام لحظات و مراحل زندگی .
امیدوارم که از من ناراحت نباشین و تونسته باشم اونطوری که مورد پسند شما بوده رفتار کرده باشم و اگر گاهی هم طوری رفتار کردم که شما رو رنجونده دوستانه عذرخواهی می کنم.
ممنون از شما..
موفق باشید.

Maryam گفت...

اين اخر ين نظر من قبل از خداحافظي!چون كنكور دارم واز اين ترم بايد جدي تر كار كنيم پس خيلي بايد درس بخونيم!پس!گفتم كه ديگه با هاتون خداحافظي كنم و بگم ديگه نميتونم كه در بحث هاي شما شركت كنم ولي ميام و خبرهارو پيگيري ميكنم شايد بعد از كنكور بتونم دوباره باهاتون حرف بزنم حرفاتونو بخونم وكلي درس ازتون بگيرم!اين چند مدت هم كه نظرام بي فايده و سطحي شده بودن.فقط اينم بگم كه هميشه هر جا چيزي گفتم با همين اسم 88 نظر ميدادم از زحمات همه دوستام هم كه ممنونم ونياز به گفتن نداره اميدوارم كه اقاي بهادري هم با البوم جديد بتركونن!!!روز اربعين براي اين امر خيلي دعا كردم!اينم بگم كه به تابستون راي دادم.خب ديگه خداحافظ دوستاي خوبم هميشه موفق باشيد

ناشناس گفت...

pemy
beni digeh nameh mideh ya nemideh??khabar darin?

PeMi گفت...

دوست عزیز ناشناس :
بله ادامه پیدا خواهد . به زودی ...